داود
نویسه گردانی:
DʼWD
داود. [ وو ] (اِخ ) محمد داودبن میرزا عبداﷲ از اجله ٔ سادات عالی درجات اصفهان بوده و «عشق » تخلص میکرده است . به سال 1065 هَ . ق . دراصفهان تولد شده و ظاهراً مقام تولیت آستانه ٔ حضرت رضا را یافته است و هم در مشهد وفات یافته است و تا سال 1131 نیز حیات داشته است . دیوانی دارد در حدود هشت هزار بیت که بشماره (1194) (529) در کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار تهران نگهداری میشود. (فهرست سپهسالار ج 2 ص 595 و 598). و رجوع به داود اصفهانی شود.
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
داود الاسود. [ وو دُل ْ اَس ْ وَ ] (اِخ ) او را پنجاه ورقه شعرست . (فهرست ابن الندیم ).
داود الچلبی . [ وو دُل ْ چ َ ل َ ] (اِخ ) (دکتر...) مؤلف کتاب مخطوطات موصل . (تاریخ علوم عقلی ص 379).
داود الطیبی . [ وو دُطْ طَی ْ ی ِ بی ی ] (اِخ ) التاجر المدعو بالنجیب . ازمعاصران قفطی است و حکایت قفطی را از ابن الخطیب نقل کرده است . رجوع ...
داود العطار. [ وو دُل ْ ع َطْ طا ] (اِخ ) مکنی به ابوسلیمان . تابعی است .
داود القرشی . [وو دُل ْ ق ُ رَ شی ی ] (اِخ ) ابوسلیمان . تابعی است .
داود المصاب . [ وو دُل ْ م ُ ] (اِخ ) از زهاد است . رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 46 و 51 و العقد الفرید ج 7 ص 169 شود.
داود المظفر. [ وو دُل ْ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) پانزدهمین از امرای ارتقیه ٔ ماردین است . 769 - 778 هَ . ق .
داود المنتصر. [ وو دُل ْ م ُ ت َ ص ِ ] (اِخ ) هفدهمین ازائمه ٔ رسی است در سعدای یمن حدود سال 680 هَ . ق .
داود المؤید. [ وو دُل ْ م ُ ءَی ْ ی ِ ] (اِخ ) چهارمین از رسولان است به یمن . 696 - 721 هَ . ق .
داود النواجد. [ وو دُن ْ ن َ ج ِ ] (اِخ ) رجوع به العقد الفرید ج 3 ص 166 شود.