داود طائی . [ وو ] (اِخ ) ابن نصیرطائی مکنی به ابوسلیمان از بزرگان فقهاء و اجله ٔ مشایخ و از زهاد و عباد قرن دوم هَ . ق . و با منصور عباسی معاصر بوده است ، و از اقران ابراهیم ادهم و فضیل است . مولد و منشأش کوفه است . در بدایت حال در اکتساب علم شریعت از هر قبیل جدی وافی و جهدی کامل داشت تا در علوم درجات عالی گرفت و بمقامات رفیع واصل آمد و علم فقه را بمقام کمال رسانید. گروهی او را به ابوحنیفه نسبت دهند که تحصیل فقه نزد او کرد و جماعتی دیگر گویند او خود تالی بوحنیفه بود. پس از وصول بمدارج عالی علوم و شهرتی که در فقه گرفت گوشه نشینی گزید و بعبادت مشغول شد بروزگار مهدی در سال
165 هَ . ق . درگذشت . صاحب قاموس الاعلام ترکی وفات او را بسال
160 گفته است . و خواندمیر در حبیب السیر (چ کتابخانه ٔ خیام ج
2ص
222) بروایتی
162 و بروایت دیگر
165 نویسد. گویند از قبیله ٔ طی سه کس برخاسته اند و شهره ٔ آفاق شده اند:یکی حاتم طائی در بخشش و دیگری ابوتمام طائی در شعرو سدیگر داود طائی در زهد. طائی مرید حبیب عجمی است و معروف کرخی دست ارادت بوی داده است و گفته که هیچکس را ندیدم که دنیا را در چشم وی قدر و خطر کمتر بود از داود طائی همه ٔ دنیا را و اهل آن را بنزدیک وی هیچ مقدار نبود. از نوادر گفته های او و داستانهای وی حکایات پندآموز و سخنان شیوا بسیار روایت است و شیخ عطار در کتاب نفیس تذکرةالاولیاء شرحی شیرین و مشبع در احوال و افعال وی آورده است
۞ و نیز جامی در نفحات الانس
۞ و ابن جوزی در صفةالصفوة
۞ بتفصیل از وی یاد کرده اند. سعدی در بوستان حکایتی از وی بنظم کشیده است که بدین بیت آغاز میگردد:
یکی پیش داود طائی نشست
که دیدم فلان صوفی افتاده مست .
و قاسم انوار در قصیدتی نام وی در ردیف بزرگان متصوفه جای داده و گوید:
شیخ معروف را نکو می دان
شیخ داود طائیش میخوان .
برای اطلاع بیشتر بر احوال و سخنان پند آموز او علاوه برسه کتاب فوق رجوع به ابن خلکان و التدوین یافعی و حبیب السیر و نامه ٔ دانشوران ج
5 ص
59 که نام پدر وی آنجا به اشتباه نصر ذکر شده و عقدالفرید ج
2 ص
192 و
193 و البیان والتبیین ج
3 ص
112 و عیون الاخبار ج
2 ص
291 و
302 و
315و
316 و عیون الانباء ج
2 ص
251 و تاریخ الخلفاء ص
158 و تاریخ گزیده چ اروپا ص
763 شود.