اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

داوطلب

نویسه گردانی: DʼWṬLB
داوطلب . [ طَ ل َ ] (نف مرکب ) داوخواه .نامزد. دَوطَلَب (در تداول مردم قزوین ). خواستار. پیشی جوینده در امری بر دیگران . خواستار پیشی گرفتن و تقدم در نوبت : غزاة مطوعه ؛ غازیان داوطلب دل انگیز.
- سرباز داوطلب ؛ مقابل اجباری . به که بخواست خود بخدمت سربازی درآید.
- داوطلب وکالت ۞ ؛ خواهان . وکالت نامزد وکالت .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
داو واژه ای پارسی و طلب عربی است؛ همتای پارسی اینهاست: داوخواه dāvxāh (خراسانی) داو یاچیت dāvyācit (سنسکریت: yācita). ***فانکو آدینات 09163657861
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.