داوود
نویسه گردانی:
DʼWWD
داوود. [ وو ] (اِخ ) (ملک ...) رجوع به داود پیغمبر شود. (الکامل ج 1 ص 94).
واژه های همانند
۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن علی بن رئیس الرؤساء حمامی . محدث است .
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲبن عباس العباسی . عم سفاح خلیفه ٔ عباسی . مردی فصیح و خطیب و از بزرگان نهضت ضد خلفای اموی است . و پس ...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن علیک بن علی رومی حنفی . متوفی به سال 715 هَ . ق . او راست : شرح بر طریقة فی الخلاف و الجدل از محمدبن محمد غمدی .
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن علیه کندی . مکنی به ابوجعفر. تابعی است و محدث و شاذان ازو روایت کند.
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمران اشعری . صاحب کوشکی بوده است در حدود قم : حد دوم قم از ناحیت ری تا جوسق داودبن عمران اشعری بدو فرسخ از دیر ...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمربن ابراهیم الشاذلی الاسکندری از ائمه ٔ راسخین است . و بر مذهب مالک تفقه کرد و فنون بسیار حاصل آمدش . تصانیف بسی...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمر (شیخ حکیم ). متوفی بمکه به سال 1006 هَ . ق . او راست : لطائف المنهاج در طب .
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمر محدث است و از عبدالجباربن الورد روایت دارد. (تاریخ الخلفاء ص 39).
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمرالبصیر (شیخ ). مشهور به داود انطاکی یا ضریر انطاکی . یا داود ضریر. یا داود انطاکی اکمه . طبیب نزیل مصر از مشاهیر پزشک...
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمربن سلیمان فارسی . او راست : «کشف البلاغة».