اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دایی

نویسه گردانی: DʼYY
دایی . (اِ) دائی . خال . برادر مادر. خالو. دای . مربرار :
ام و اب و خواهر و برادر چه شدند
کو عمه و عم و خاله و دایی کو.

تأثیر.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
دائی زاده . [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) فرزند دائی . پسردائی . دختردائی . || پسر نیای پدری . دختر نیای پدری .
دائی فارن . (اِخ ) ۞ از دوستان کورش بزرگ پادشاه هخامنشی . (ایران باستان ج 1 ص 427).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۹۷/۱۰/۱۷
0
2

ریشۀ واژه های دایه و دایی ریشۀ اوستایی دا (یاری و نگهبانی) برای دایه و دایی مناسب می افتد. दया f. dayA sympathy


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.