اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دأن

نویسه گردانی: DʼN
دأن . [ دَ ءِ ن َ ] (اِ) صورت و تلفظ اوستائی کلمه ٔ دین است . رجوع به دین و نیز رجوع به فرهنگ ایران باستان تألیف آقای پورداود ج 1 ص 3 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
تلخ دان . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بازیافت است که در بخش اردل شهرستان شهرکرد واقع است و 120تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
تمام دان .[ ت َ ] (نف مرکب ) دانای کامل . تمام خرد : بود از ندمای شه جوانی در هر هنری تمام دانی . نظامی .رجوع به تمام و دیگر ترکیبهای آن شو...
جامه دان . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) صندوق و خانه ای که رخوت پوشیدنی و غیرپوشیدنی در آن بگذارند. (برهان ). اکثر اطلاق آن بر صندوق و امثال آن ...
چامه دان . [ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) سخندان . بلیغ. زبان آور. || واعظ. خطیب . (ناظم الاطباء).
چمه دان . [ چ َ م َ ] (اِ مرکب ) ترکی شده ٔ جامه دان . همان «جامه دان » است که در لهجه ٔ ترکی بدین صورت تلفظ شود. جای نهادن جامه ها، بخصوص در...
چنه دان . [ چ ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مخفف چینه دان یعنی ژاغر و حوصله ٔ پرندگان . رجوع به چینه دان شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
چمدان
نامه دان . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) جزوکش . جزودان . تبنگوئی که مکتوبات را در آن میگذارند. (ناظم الاطباء).
نهال دان . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فریمان بخش داورزن شهرستان سبزوار. در 6هزارگزی غرب جاده ٔ داورزن به کهنه ، در منطقه ٔ کوهستانی ...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.