اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دث ء

نویسه گردانی: DṮ ʼ
دث ء. [ دَث ْءْ ] (ع مص ) بچه آوردن گوسفند در گرما. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
کُس دَس همان کُس دَست است و به فردی گفته می شود که دست و پا جلفتی / بی عرضه باشد.
دَ. زِ. دست مالی کردن به چیزی دست زدن در گویش کازرونی(ع.ش)
این واژه به معنی پرتو جاویدان است
تنه دس . [ ت ِ ن ِ دُ ] (اِخ ) ۞ جزیره ای در سه فرسنگ ونیمی تنگه ٔ داردانل که امروز آن را «بزچه اطه سی » می نامند... یونانیان در جنگ ترویا بر...
این واژه "دستت مریض مبادا" بوده که بر اثر استفاده عوام بشکل "دس مریزا " نوشه و خوانده شده است. دست همواره نشانی از برکت و حرکت می ...
پی تی دس . [ دِ ] (اِخ ) ۞ نام مردی معاصر اشک هفتم ، پادشاه اشکانی . رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2243 شود.
به واژه ی "دست مریضاد " نگاه کنید... این واژه ی دعایی در معنی سپاس از شخصی بیان نمی شده بلکه برای تشویق و آرزوی تندرستی برای کسی بکار می رفت...
دس دس کردن . [ دَ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول شیرخوارگان ، چپه زدن . چپک زدن . || دست دست کردن . طول دادن . به تعویق افکندن . وقت سپوخ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.