اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دد

نویسه گردانی: DD
دد. [ دَ ] (اِخ ) نام وادیی است در شعر طرفة. (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
دد. [ دَ ] (اِ) وحش . وحشی . مقابل دام . سبع. (زمخشری ). درندگان . دده . جانور درنده چون شیر و پلنگ و جز آن . جانور درنده از بهایم . حیوان درنده ...
دد. [ دُ ] (اِ صوت ) به هندی کلمه ای است که جانور چرنده مثل سگ وگربه را بدان رانند. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
دد. [ دَ ] (ع اِ) بازی . (از مهذب الاسماء). هزل . لهو. بازی . و فی الحدیث : ما انا من دد و لاالدد منی . و فیه لغات هذا: دد. دداً. ددن و ددد. ||...
دد. [ دَ دُن ] (ع اِ) بازی . (منتهی الارب ).
کلان دد. [ ک َ دَ ] (اِ مرکب ) مرحوم دهخدا در یادداشتی این کلمه را به «مگاتریوم » ۞ از حیوانات پستاندار دوران چهارم معرفةالارضی داده اند. ...
دد و دام . [ دَ دُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )اوابد. (مرکب از: دد، جانور درنده + دام ، جانور بی گزند). از اتباع اند. رجوع به ترکیبات ذیل «دد» شود...
دام و دد. [ م ُ دَ ] (ترکیب عطفی ) (ازدام + دد). به معنی حیوان اهلی و وحشی : اگر بد کنی چون دد و دام ، توجدانیستی هم تو از دام و دد. ناصر...
د د ت . [ دِ دِ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) علامت اختصاری یعنی حروف اول کلمات دیکلورو، دیفنیل ، تریکلورو اتان ۞ است که ماده ٔ بی رنگ و بی بوو حل ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.