اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ددی

نویسه گردانی: DDY
ددی . [ دَ] (حامص ) سبعیت . درندگی ددگی . دد بودن :
زان از ددگان بر او بدی نیست
کآلایشی از ددی در او نیست .

نظامی .


از بسکه ددانش دیده بودند
از خوی ددی بریده بودند.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ددی گرفته . [ دَ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) به خوی ددان برآمده . همخوی ددان شده . سبعیت یافته : مسبع؛آنکه از صحبت ددان ددی گرفته باشد...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.