اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درام

نویسه گردانی: DRʼM
درام . [ دَ ] (اِخ ) از دیههای قاسان بوده است ، و در مورد تسمیه ٔ آن در تاریخ قم چنین آمده : و بعد از آن موضع درام ظاهر شد، و گفتند در انبر یعنی مجمع شعب پس از این جهت است آنرا درام نام کردند، و گویند که نام او در اصل درِ آرام بوده است یعنی در شادی ، پس تخفیف کردند و گفتند درام ، و نیز گفته اند که فرعون موسی از این دیه بوده است . (تاریخ قم ص 75 و 138). صاحب مجمل التواریخ والقصص ص 525 آنرا بعنوان یکی از هفت پاره ٔ شهر اصفهان نام برده است که این پاره ٔ شهرها نزدیک بهم بوده اند، چون مدینه و مجموعاً اصفهان را تشکیل می دادند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
درام . [ دَرْ را ] (ع ص ) زشت رفتار. (منتهی الارب ). قبیح و زشت در رفتار. (از اقرب الموارد). || (اِ) خارپشت . (منتهی الارب ). قنفذ. (اقرب الم...
درام . [ دِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ نمایشنامه و داستانی که موضوع آن غم انگیز و شادی بخش باشد. (اصطلاح تآتر) لفظی که گاه بمعنی تئاتر بطور کلی و...
درام . [ دَرْ را ] (اِخ ) از معظم قرای طارم علیا. (نزهة القلوب ج 3 ص 65). دهی است جزءدهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان ، واقع در77هز...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
درام دروم . [ دِ دُ ] (صوت ) در تداول عامه ، آواز موزیک . (یادداشت مرحوم دهخدا).
درعم . [ دِ ع ِ ] (ع ص ، اِ) هیچکاره ٔ بدزبان . (از منتهی الارب ). تباه و بد زبان . (از اقرب الموارد). بی ادب . || روستایی . || بدجنس . || م...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.