اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درب

نویسه گردانی: DRB
درب . [ دَ ] (ع اِ) ۞ دروازه ٔ فراخ ازکوچه ٔ خرد. (منتهی الارب ). در بزرگ کوچه . (از اقرب الموارد). جوالیقی در المعرب (ص 153) گوید: اصل «دروب » عربی نیست و عرب آنرا در معنی ابواب بکار برده است ،لذا مداخل تنگ بلاد روم را نیز دروب گفته اند؛ چون آنها بسان دروازه ای بود که بدان منتهی می شد و در این معنی از قدیم استعمال شده ، چنانکه امروءالقیس گوید:
بکی صاحبی لمارأی الدرب دونه
وأیقن أنّا لاحقان بقیصرا.
دروازه ٔ کلان . (منتهی الارب ). در بزرگتر چون در کاروانسرا و غیره . (از اقرب الموارد). دروازه . (دهار) (غیاث ). بَلَق . در شهر. دروازه ٔ شهر. دربند. ج ، دِراب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)، دُروب . (دهار) (ناظم الاطباء) : بر هر دربی حربی از سر گرفتند. (جهانگشای جوینی ). قم را چند راه است و چند درب و چند میدان . (تاریخ قم ص 20).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
درب کوشک . [ دَ ] (اِخ ) محله ای است در مرکز شهر اسپاهان . (یادداشت مرحوم دهخدا). سر در بزرگی در شهر اصفهان که یگانه باقیمانده ٔ زاویه ای بود...
درب گنبد. [ دَ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد، واقع در 42هزارگزی جنوب باختری کوهدشت و 42هزارگزی جنو...
درب موری . [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان ، واقع در 69هزارگزی شمال باختری راور و 21هزارگزی شمال راه ...
دیمه درب . [ م ِ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مکاوند بخش هفتگل شهرستان اهواز با 100 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
درب الکلاب . [ دَ بُل ْ ک ِ ] (اِخ ) در نزدیکی کوه ساتیدما در دیاربکر در نزدیکی میافارقین ، و وجه تسمیه ٔ آن اینست که چون قیصر و یارانش از نز...
درب آستانه . [ دَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالان چولان بخش حومه ٔ شهرستان بروجرد، واقع در 25هزارگزی جنوب بروجرد و 5هزارگزی خاور راه ش...
درب آستانه . [ دَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد، واقع در 26هزارگزی جنوب خاوری دورود و کنار راه مالرو دره ...
درب الشقاف . [ دَ بُش ْ ش َق ْ قا ] (اِخ ) موضعی است به مصر. (از منتهی الارب ).
درب و داغون. درب و داغون کلمه ای تورکی است که در اصل داربا داغین بوده که از دو جزو دارب به معنی ضربه و داغین از فعل داغیلماق به معنی فرو ریختن تشکیل ی...
درب سیروئیه . [ دَ ئی ی َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش بافق شهرستان یزد، واقع در 40هزارگزی شمال باختری بافق و 10هزارگزی باخ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
امیر
۱۳۹۲/۱۰/۲۵ Iran
0
1

درب به معنى راه میباشد و با واژه در بسیار فرق دارد

امیر
۱۳۹۲/۱۰/۲۵ Iran
0
0

مثالى که زده شده درست ولى درب (راه) رفتن به سوى روم بوده

امیر
۱۳۹۲/۱۰/۲۵ Iran
0
0

منبع کتاب سخن شیرین پارسى صفحه ٥٧


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.