اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درب

نویسه گردانی: DRB
درب . [ دَ ] (اِخ ) بمناسبت دروازه ٔ شهر، محله و نواحی داخل شهر در مجاورت هر دروازه بنام همان دروازه نامیده شده است ، چنانکه درب ری ، درب قزوین ، که نام محله ای است مجاور دروازه ای که از آن بسوی ری رونداز قزوین ، و مرادف کلمه ٔ باب ... است .
- درب الآجُرّ ؛ محله ای بوده است به بغداد. رجوع به آجر در همین لغت نامه و معجم البلدان شود.
- درب البیضاء ؛ به شیراز بوده است ، درنزدیکی حصار آن ، و نام آن در کتاب شدّالازار معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی آمده است . رجوع به شدالازارص 114 شود.
- درب الجَوف ؛ دربندی است به بصره . (از منتهی الارب ).
- درب الحَبَش ؛ در خطه ٔ هذیل به بصره باشد. رجوع به حبش (درب الَ ...) در همین لغت نامه شود.
- درب الزَّعفران ؛ در کرخ بغداد بوده است و تاجران و سرمایه داران و گاهی فقیهان در آنجا ساکن بودند. (از معجم البلدان ).
- درب السِلف̍ی ؛ در بغداد است و اسماعیل سلفی محدث بن عباد در آن سکونت کرده . (از منتهی الارب ).
- درب السِلق ؛ در بغداد بوده است و نسبت بدان سِلقی ّ شود. (از معجم البلدان ).
- درب الغلة ؛ محله ای بوده است در بغداد و بمناسبت اینکه حکیم صاعدبن هبةاﷲبن تومای ِ نصرانی به سال 620 هَ . ق . در این محل بقتل رسیده است ، نام آن در عیون الانباء ص 303 آمده است .
- درب الفالوذج ؛ محله ای بوده است در بغداد و بمناسبت اینکه تولد موفق الدین عبداللطیف بغدادی به سال 557 هَ . ق . در آنجا بوده ، نام آن در عیون الانباء ج 2 ص 202 آمده است .
- درب القُلَّة ؛ نام آن در شعرمتنبی آمده و صاحب معجم البلدان حدس زده که در بلاد روم باشد. (از معجم البلدان ).
- درب القَیّار ؛ محله ای است بزرگ و مشهور در بغداد. (از معجم البلدان ).
- درب المُفَضَّل ؛ محله ای بوده است در شرق بغداد منسوب به مفضل بن زمام ،مولای المهدی . (از معجم البلدان ).
- درب النهر ؛ دو موضع است در بغداد: یکی در نهرالمعلی در جانب شرقی و دیگری در کرخ . (از معجم البلدان ).
- درب جمیل ؛ دربندی است به بغداد. (از معجم البلدان ).
- درب حَبیب ؛ در بغداد بوده است از نهر معلی . (از معجم البلدان ).
- درب حَنظَلَة ؛ دربی در ری بوده است . (از معجم البلدان ).
- درب دَرّاج ؛ محله ای است بزرگ در وسط شهر موصل . (از معجم البلدان ).
- درب دینار ؛ درب و محله ای است به بغداد. (از معجم البلدان ).
- درب سَلیم ؛ دربی است در بغداد از جانب شرقی از ناحیه ٔ رصافة. (از معجم البلدان ).
- درب سلیمان ؛ در بغداد است مقابل جسر و آن در ایام آبادانی بغداد در روزگار مهدی و هادی و رشید خلفای عباسی بوده است و بنام سلیمان بن جعفربن ابی جعفر منصور (متوفی بسال 199 هَ . ق .) می باشد.(از معجم البلدان ).
- درب شیر ؛ محله ای بوده است به همدان و در تاریخ گزیده ص 787 بمناسبت اینکه مدفن شیخ حافظ ابوالعلی حسن بن احمد عطار همدانی (متوفی به سال 560 هَ . ق .) در آنجا بوده نام آن آمده است .
- درب فَراشة ؛ محله ای است در بغداد در نهر معلی . (از معجم البلدان ذیل فراشة).
- درب فیروزآباد ؛ محله ای بوده است در هرات و بمناسبت اینکه مدفن خواجه قطب الدین نیشابوری در آنجا بوده است . نام آن در تاریخ گزیده ج 1 ص 794 آمده است .
- درب مُنیرة ؛ محله ای است در شرق بغداد در انتهای بازاری که به سوق السلطان مشهور است ، و این محله تا زمان یاقوت حموی ، آباد بوده و منسوب به منیرة از موالی محمدبن علی بن عبداﷲبن عباس می باشد. (از معجم البلدان ).
|| طریق و راه ۞ چنانکه ابن الوردی گوید «کل من سار علی الدرب وصل ».(از ذیل اقرب الموارد). || هر راه که به روم رود. (منتهی الارب ). هر محلی که از آن به بلاد روم داخل شوند. (از اقرب الموارد). مابین طرسوس و بلاد روم را گویند، چون که مانند «درب » تنگ است . (از معجم البلدان ). و گویند راه نافذ و عمومی آن به تحریک [ دَ رَ ] است و غیر آن به تسکین [ دَ رْ ] است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تنگی که اندر کوه بود. (دهار). اصل معنی درب ، مضیق و تنگنای در کوه است . || جای خشک کردن خرما. (از منتهی الارب ). جایی که خرما نهند تا خشک گردد. (از اقرب الموارد). ج ، اءَدراب . (اقرب الموارد). || «درب » در ترکیب ذیل به کار رفته است ، اما معلوم نیست که از این ماده باشد و شاید از ماده ٔ دیگر مثلاً دریدن باشد (؟):
- درب و داغان (داغون ) ؛ آشفته و پریشان و متلاشی . و گاه به معنی پریشانی و آشفتگی اشخاص بر سبیل مطایبه و مزاح استعمال می شود. (فرهنگ لغات عامیانه ).
- درب و داغان کردن ؛ به قطعات خرد از هم پراکندن . بکلی از هم پاشیدن خانه ، قلعه ، کفش یا چیزی دیگر را. (یادداشت مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
درب کوشک . [ دَ ] (اِخ ) محله ای است در مرکز شهر اسپاهان . (یادداشت مرحوم دهخدا). سر در بزرگی در شهر اصفهان که یگانه باقیمانده ٔ زاویه ای بود...
درب گنبد. [ دَ گُم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد، واقع در 42هزارگزی جنوب باختری کوهدشت و 42هزارگزی جنو...
درب موری . [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان ، واقع در 69هزارگزی شمال باختری راور و 21هزارگزی شمال راه ...
دیمه درب . [ م ِ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مکاوند بخش هفتگل شهرستان اهواز با 100 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
درب الکلاب . [ دَ بُل ْ ک ِ ] (اِخ ) در نزدیکی کوه ساتیدما در دیاربکر در نزدیکی میافارقین ، و وجه تسمیه ٔ آن اینست که چون قیصر و یارانش از نز...
درب آستانه . [ دَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالان چولان بخش حومه ٔ شهرستان بروجرد، واقع در 25هزارگزی جنوب بروجرد و 5هزارگزی خاور راه ش...
درب آستانه . [ دَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد، واقع در 26هزارگزی جنوب خاوری دورود و کنار راه مالرو دره ...
درب الشقاف . [ دَ بُش ْ ش َق ْ قا ] (اِخ ) موضعی است به مصر. (از منتهی الارب ).
درب و داغون. درب و داغون کلمه ای تورکی است که در اصل داربا داغین بوده که از دو جزو دارب به معنی ضربه و داغین از فعل داغیلماق به معنی فرو ریختن تشکیل ی...
درب سیروئیه . [ دَ ئی ی َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش بافق شهرستان یزد، واقع در 40هزارگزی شمال باختری بافق و 10هزارگزی باخ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
درویش
۱۳۸۹/۰۸/۲۶ Iran
0
0

ریشه واژه درب مطابق تعاریفی که از ان شده رومی است؟

امیر
۱۳۹۲/۱۰/۲۵ Iran
0
0

لغت در با درب تفاوت دارد! درب به معنى راه میباشد
منبع کتاب سخن شیرین پارسى صفحه ٥٧


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.