اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درنگی نمودن

نویسه گردانی: DRNGY NMWDN
درنگی نمودن . [ دِ رَ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) درنگی کردن . کندی کردن . آهستگی کردن . تأخیر کردن . تدکل . فشل . هلهلة. (منتهی الارب ): هنبتة؛ سستی و درنگی نمودن در کار. عوق ، عوقة، عیق ؛ درنگی نماینده . (منتهی الارب ). || ادامه دادن . باقی نهادن : ادامة؛ همیشه داشتن چیزی را و درنگی نمودن در آن . (از منتهی الارب ). غرب ؛ تمادی و درنگی نمودن . (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.