اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دروش

نویسه گردانی: DRWŠ
دروش . [ دُ / دَ ] (اِ) (با واو مجهول ) نشتر حجام را گویند که بدان رگ می گشایند و به عربی مبضعخوانند. (برهان ). نیشتر حجام . (آنندراج ) (انجمن آرا). نیشتر باشد که حجامان بدان رگ بگشایند و آن را نشتر و شست و کلک نیز خوانند و به تازی مبضع نامند. (جهانگیری ). کلک که حجامان دارند. (شرفنامه ٔ منیری ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
دروش . [ دِ رَوْ / رو ] (اِ) درفش . (جهانگیری ). افزار کفشدوزان و امثال آنها. (برهان ). موافق معانی درفش ، و این افصح است از درفش چه فاء در ا...
دروش . [ دِ رَ وِ ] (اِمص ) درویدن که به معنی درو کردن باشد. (ناظم الاطباء).
داغ دروش . [ غ ِ دِ رَو / رُو ] (ترکیب اضافی ) داغ درفش . داغی که با درفش بر اندام پدید آرند. درفش داغ . دروش داغ . داغی که برای امتیاز چه...
داغ و دروش . [ غ ُ دِ رَو / رُو ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) داغ دروش . داغ و درفش . رجوع به داغ درفش و داغ و درفش و ترکیبات داغ شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
پرویز اسماعیلی
۱۳۹۸/۰۴/۲۵
0
0

دروش و دروشی که نامخانوادگی است


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.