درویش
نویسه گردانی:
DRWYŠ
درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) لقب علی درویش مشهور به سگ بچه . رجوع به علی درویش در ردیف خود شود.
واژه های همانند
۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) نام مملکت مهدی در سودان مصر. (یادداشت مرحوم دهخدا).
درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ بابا احمدی هفت لنگ . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).
درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) شاخه ای از تیره ٔ عبدالوند هیهاوند از طایفه ٔ چهار لنگ بختیاری . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
درویش . [ دَرْ ] (ص ، اِ) ۞ خواهنده از درها. (غیاث ). گدا. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). سائل یعنی گدائی که با آوازی خوش گاه پرسه زدن شع...
آی درویش . [ دَرْ ] (اِخ ) نام تیره ای از ترکمانان ایران ، ساکن شمال غربی سنگر.
"درویشکش" گورستانی است در روستای چمازکتی قائمشهر (شاهی پیشین) و در کنار کمربندی شمالی این شهر واقع شده است.
درویش رش . [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش تکاب شهرستان مراغه . واقع در 21هزارگزی باختر تکاب و 15هزارگزی جنوب راه ارابه رو ...
درویش وار. [ دَرْ ] (ص مرکب ) چون درویش . بسان درویشان . همانند درویشان . درویش گونه : یکی نصیحت درویش وار خواهم کردکه این موافق شاه زمانه...
قره درویش . [ ق َ رَ دَرْ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر واقع در 500 گزی خاور خیاو و در مسیر شوسه ٔ خیاو به ا...
قره درویش . [ ق َ رَ دَرْ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان دودانگه ٔبخش هوراند شهرستان اهر واقع در 8 هزارگزی شمال خاوری هوراند و 31 هزارگزی شوسه ٔ اهر ...