اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درویش حال

نویسه گردانی: DRWYŠ ḤAL
درویش حال . [ دَرْ ] (ص مرکب )مقل الحال . کسی که به وضع درویشان باشد :
قمری درویش حال بود ز غم خشک مغز
نسرین کان دید کرد لخلخه ٔ رایگان .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.