درویش دهکی . [ دَرْ ] (اِخ ) از شاعران  قزوین  است  که  به  صنعت  خشت مالی  منسوب  و میرعلیشیر نام  او را در مجالس  النفائس  آورده  و گوید: او پیری  بود بی خویش  و هیچ  خویشتن داری  و تن پرستی  در او نبودو کار او جولاهی  بود و کرباس  خوب  می بافت  و چون  مشتری می یافت  به  بهای  ارزان  می فروخت  و او بی مبالغه  دو هزار مطلع خوب  دلپذیر بی نظیر دارد که  از آن  جمله  است :
ای  شوخ  در آئینه  کن  از لطف  یکباری  نظر
وز تاب  رخسارت  ببین  فولاد را خون  در جگر 
#
ز آه  و ناله ٔ من  بس  که  کوه  محزون  است 
درون  ز لعل  و برونش  ز لاله  پرخون  است  
#
خواب  دیدم  در هوا شاهین  او صیدی  ربود
چون  شدم  بیدار مرغ  دل  بجای  خود نبود.
رجوع  به  مجالس  النفائس  ص  
118و 
290 تا 
292 و حبیب  السیر چ  تهران  جزء چهارم  از ج  
3 ص  
115 شود.