اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

درویش گردیدن

نویسه گردانی: DRWYŠ GRDYDN
درویش گردیدن . [ دَرْ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) درویش شدن . مستمند گشتن . مسکین شدن . اصفار. اعدام . املاق . خَوب . عُدم . اقشاء؛ درویش گردیدن سپس توانگری . هزل ، مردن شتران کسی پس درویش گردیدن وی . (از منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.