دزده
نویسه گردانی:
DZDH
دزده . [ دُ دَ / دِ] (اِ) در تداول عامه الحاق «ه » به آخر کلمه گاه معنی تحقیر می دهد و گاه همچون الف و لازم عهد ذهنی ، کلمه را معرفه می کند و گویند آقادزده ! به صورت تحقیر.
- امثال :
دزده گفت صبح صدایش بلند میشود . (فرهنگ عوام ).
|| (ص نسبی ، ق مرکب ) به نهانی . چنانکه حس نشود. بطور مخفی . دزدکی . کلمه ای است عامیانه و صحیح آن دزدکی است که به معنی محرمانه و بی اطلاع آمده است . (از فرهنگ عوام ).
- تب دزده (به اضافه ) ؛ تب خفیف که جز با تب سنج محسوس نباشد. مقابل تب آشکارا. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به تب شود.
- نفس دزده کشیدن زمین ؛ مقابل نفس آشکارا، نزدیک شدن به سرما یا گرمای فصلی نو بی آنکه خوب آشکارا باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به نفس شود.
- نوبه ٔدزده ؛ مقابل نوبه ٔ آشکار. (یادداشت مرحوم دهخدا). نوبه ٔ خفیف . لرزش خفیف . رجوع به نوبه شود.
|| دزدیده . دزدیده شده .
- دزده ٔ کسی ؛ پنهان و دور از نظر کسی .
- امثال :
دزده ٔ خدا زنده بودن ؛ از نعمتهای زندگی بی نصیب بودن .
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
تب دزده . [ ت َ دُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) تب مخفی . تبی که در بیمار اثری بارز نداشته باشد و بیشتر در بیماران پیر مسلول و آنهم در اوایل بیماری مش...
نفس دزده . [ ن َ ف َ دُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) زمین در یازدهم بهمن ماه جلالی مطابق 25 ژانویه ٔ فرانسوی و ششم دلو، نفس دزده می کشد. (یادداشت مو...
دزده رود. [ دُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) رودی که گاه دارای آب و گاه خشک باشد و در نواحی آهکی و گچی دیده میشود. جز در مواقع بارندگیهای زیاد، بست...