اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دژم کرده

نویسه گردانی: DŽM KRDH
دژم کرده . [ دُ ژَ / دِ ژَ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) اندوهگین ساخته و غمگین کرده . رجوع به دژم کردن شود.
- دژم کرده چشم ؛ گریان و غمزده :
خبر یافت آمد دژم کرده چشم
بدان چاکران بانگ برزد بخشم .

اسدی .


- دژم کرده روی ؛ افسرده و پرآژنگ و تیره روی :
جوان داردش گاه با رنگ و بوی
گهش پیر دارد دژم کرده روی .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.