دغل
نویسه گردانی:
DḠL
دغل .[ دَ غ َ ] (ع اِ) قمار. (منتهی الارب ). || تباهی . (منتهی الارب ). عیب و فساد. (دهار). عیب ِ تباه کننده در کاری . (از اقرب الموارد). || درخت انبوه درهم پیچیده . (منتهی الارب ). درختان بسیار درهم پیچیده . (دهار) (از اقرب الموارد). || بسیار گیاه و درهم آمیختگی آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جای خوف هلاک . (منتهی الارب ). جایی که بیم هلاکت در آنجا رود. (از اقرب الموارد). ج ، أدغال ، دِغال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
دغل کاری. [دَ غَ]. (حا. مص. ص. مرکب). عمل دغل کار. حیله بازی و مکاری، دغلبازی. ناراستی، نادرستی، حقه بازی، دَغا پیشگی.
کنایه به حیله گری در به ثمر رساندن امور است... با هر کلکی کار را پیش بردن... با دوز و دغلکاری رفع مشکلات را کردن...
دغل درایی . [ دَغ َ دَ ] (حامص مرکب ) عیب جویی . عیب گویی : گر پیشه کنم غزل سرایی او بیش کند دغل درایی .نظامی .
دغل باختن . [ دَ غ َ ت َ ] (مص مرکب ) نادرستی کردن در بازی قمار. ناراست باختن : بیم جانست درین بازی بیهوده مراچه کنم دست تو بردی که دغ...
دهل/ سازی است کوبه ای/ در متنهای مختلف نام آن، داول، تاول و داوول آمده است./دقل در خاورمیانه و بویژه ایران دارای گونههای فراوان محلی است
دقل . [ دَ ] (ع مص ) بازداشتن کسی را و محروم گردانیدن . || زدن بینی و دهن کسی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یا در پس سر و ریش ...
دقل . [ دَ ق َ ] (ع اِ) خرمابن بسیاربار. (منتهی الارب ). نخل پربار. (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). واحد آن دقلة. (از اقرب الموارد) : یکی...