اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دفر

نویسه گردانی: DFR
دفر. [ دَ ] (ع مص ) سپوختن . (منتهی الارب ). || دست در سینه زدن راندن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دفع. (تاج المصادر بیهقی ). || بدبو شدن . (از اقرب الموارد). دَفر. و رجوع به دَفر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
دفر. [ دَ ] (ع اِ) گند. (منتهی الارب ). بوی بغل . (دهار): دفراً له ؛ گند باداو را. (از اقرب الموارد). دفراً دافراً لما یجی ٔ به فلان ؛ برای تقبی...
دفر. [ دَ ف َ ] (ع مص ) بدبو شدن طعام . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تیز بوی و تیزگند شدن . (المصادر زوزنی ). بو گرفتن . بدبو و عفن و مت...
دفر. [ دَ ف َ ] (ع اِ) گند. (منتهی الارب ). نتن و بوی بد. (ازاقرب الموارد). دَفر. و رجوع به دَفر شود. || خواری . (ناظم الاطباء). || میوه ٔ...
دفر. [ دَ ف ِ ] (ع ص ) گنده . (منتهی الارب ). بدبو و خبیث الرائحة. (از اقرب الموارد). متعفن و عفن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
دفر. [ دُ ] (ع ص )ج ِ أدفر. (ناظم الاطباء). رجوع ادفر شود. || ج ِ دَفراء. (ناظم الاطباء). رجوع به دفراء شود.
ام دفر. [ اُم ْ م ِ دَ ] (ع اِ مرکب ) دنیا و عالم . (ناظم الاطباء). دنیا. (آنندراج ) (از المرصع) (المنجد). جهان . (مهذب الاسماء). || داهیه . (الم...
شمن د فر. [ ش ُ م َ دُ ف ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) ۞ راه آهن . (یادداشت مؤلف ). || قسمی قمار با ورق . قسمی بازی ورق . (یادداشت مؤلف ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.