دفن
نویسه گردانی:
DFN
دفن . [ دَ ] (ع ص ) گمنام بیقدر: رجل دفن ؛ مرد گمنام و بی قدر. (منتهی الارب ). خامل و گمنام . (از اقرب الموارد). || مدفون و دفن شده . ج ، أدفان . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || آبشخور و منهل دفن شده و انباشته شده . (از ذیل اقرب الموارد از تاج و لسان ). || زمین دفن شده و انباشته شده . (از ذیل اقرب الموارد از تاج و لسان ).
- دفن المروءة ؛ بدون مروت و جوانمردی . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). دفین المروءة. و رجوع به دفین شود.
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
دفن . [ دَ ] (ع مص ) پوشیده و پنهان کردن در خاک ، یا عام است . (از منتهی الارب ). در زیر خاک نهادن . (المصادر زوزنی ). در زیر خاک کردن . (تاج ...
دفن . [ دَ ف ِ ] (ع ص ) داء دفن ؛ به معنی دِفن است . (از اقرب الموارد). رجوع به دِفن شود.
دفن . [ دِ ] (ع ص ) داء دفن ؛ بیماریی که معلوم نگردد مگر بعد از انتشار فساد و بدی آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دَفِن . و رجوع به ...
دفن . [ دُ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ دِفان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دفان شود. || ج ِ دَفین .(از ذیل اقرب الموارد از تاج ). رجوع به ...
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اَشیپ aŝip، ماشیپ māŝip (سغدی)***فانکو آدینات 09163657861
قبر و دفن . [ ق َ رُ دَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عمل به خاک سپردن مرده . دفن کردن مرده را. به خاک سپردن میت . || مؤلف قاموس کتاب مقدس...
دفن کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بزیر خاک کردن . بزمین کردن . بخاک سپردن . بگور کردن . چال کردن . خاک کردن . در خاک نهادن . اجتنان . جَن ّ....
دفن نمودن . [ دَ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) دفن کردن . در گور گذاشتن و زیر خاک نهادن مرده و جز آن را. (ناظم الاطباء).عفر. تعفیر. (از منت...
دفن گردانیدن . [ دَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) دفن کردن . دفن نمودن . بخاک سپردن : اضلال ؛ مرده را دفن گردانیدن . (دهار). و رجوع به دفن و دفن کردن ...