دلام
نویسه گردانی:
DLAM
دلام . [ دُ ] (اِ) پیچ و پیچش و تاب . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
دلام . [ دَ ] (ع ص ) سیاه .(منتهی الارب ). اسود. (اقرب الموارد). || (اِ) سیاهی . (منتهی الارب ). سواد. (اقرب الموارد).
دلام . [ دِ ] (اِ) ژوبین را گویند و آن نیزه ای می باشد کوچک و کوتاه که آنرا بجانب خصم اندازند. (برهان ). نیزه ٔکوچکی باشد که آنرا زوبین گوین...
ابن دلام . [ اِن ُ ؟ ] (ع اِ مرکب ) خر. حمار. خر اولاغ . (المزهر).