اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دل خیره

نویسه گردانی: DL ḴYRH
دل خیره . [ دِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) خیره دل . متعجب . متحیر. سرگردان :
هم از کار آن داس دل خیره ۞ ماند
بر آن بت بنفرید و زآنجا براند.

اسدی .


ببد دایه دل خیره آمد دوان
سخن راند با دختر از پهلوان .

اسدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
خیره دل . [ رَ / رِ دِ ] (ص مرکب ) متعجب . متحیر. حیران . گیج : زکردار آن چرخ بازوگسل خبر یافت ضحاک و شد خیره دل . اسدی .ببد خیره دل پهلوان زا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.