اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دل کشیدن

نویسه گردانی: DL KŠYDN
دل کشیدن . [ دِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) دل برداشتن . چشم پوشیدن . || جذب شدن . کشیده شدن بسوی چیزی : سخن اوست [ ابراهیم ادهم ] که گفت ... ندانم که کدام صعبتر است به وقت ناشناختن دل کشیدن یا به وقت شناختن از عز گریختن . (تذکرةالاولیاء عطار).
- دل کشیدن به چیزی ؛ خواستن . (از آنندراج ) :
دل به آن زلف چلیپا می کشد بی اختیار
نافه تا افتاد دور از ناف آهو تیره شد.

صائب (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.