اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دن

نویسه گردانی: DN
دن . [ دَ ] (اِ) اسم از مصدر دنیدن . فریاد و غوغای به نشاط. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فریاد گویند. (فرهنگ جهانگیری ). دنه . نشاط :
روز جستن تازیان همچون نوند
روز دن ۞ چون شصت ساله سودمند.

رودکی .


گاه نظم و گاه نثر و گاه مدح و گاه هجو
روز جِدّ و روز هزل و روز کلک و روز دن .

منوچهری .


|| (نف مرخم ) دننده . به نشاط رونده . (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ) (لغت محلی شوشتر). کسی باشد که به نشاط برود. (فرهنگ اوبهی ).
- گوردن ؛ که همچون گورخر به نشاط راه رود :
یوزجست و رنگ خیز و گرگ پوی و غرم تک
ببرجه آهودو و روباه حیله گوردن .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
دن کیشوت . [ دُ ش ُ ] (اِخ ) نام قهرمان اسپانیائی کتاب سروانتس . دُن کیخوته . رجوع به دون کیشوت شود. || تعبیری طنزآمیز مأخوذ از این نام...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.