اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دندان شکن

نویسه گردانی: DNDʼN ŠKN
دندان شکن . [ دَ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) شکننده ٔ دندان . که دندان را بشکند و خرد کند. (یادداشت مؤلف ) :
وگر کم همه خرد کردی دهن
به سیصدمنی مشت دندان شکن .

اسدی .


|| قاطع. بی تردید و تزلزل . بدون باری به هر جهت و لیت و لعل :
گر نگردد طعنه ٔ سنگین دلی دندان شکن
می توان خون خود از لبهای او آسان گرفت .

صائب (از آنندراج ).


- جواب دندان شکن ؛ مفحم . جوابی سخت تند و خشن و مخالفت آمیز. پاسخ مخالف مستدل . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.