اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دوران

نویسه گردانی: DWRʼN
دوران . (ع اِ) ج ِ دار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ دار به معنی سرای . (از آنندراج ). رجوع به دار شود.
|| ج ِ دوار. (دهار). رجوع به دوار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
دائره ٔ دوران . [ ءِ رَ / رِ ی ِ دُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فلک را گویند.
دوران دره بالا. [ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آبسرده ٔ بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. دارای 240 تن سکنه . آب آن از چشمه ها. راه آن اتو...
دوران دره پایین . [ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آبسرده ٔ بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. دارای 120 تن سکنه . آب آن از چشمه کهریزمله کب...
روزنامه اعتماد آرشیو چهار‌شنبه ۹ آذر ۱۴۰۱، شماره ۵۳۶۴ هنر و ادبیات ۹ گفت و گو گفت و گو با کیانوش معتقدی، مولف کتاب «کاشی و کاشی کاران طهران در عصر قاج...
شَمْعُون بِنْ صِمَحْ دُوران(عبری: שמעון בן צמח דוראן) که به نام رشبصد (רשב"ץ) خوانده می‌شد، خاخام، فیلسوف، ریاضیدان، ستاره‌شناس و پزشک یهودی‌است که در...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.