اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دور دیدن

نویسه گردانی: DWR DYDN
دور دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) دوربینی . دیدن از فاصله ٔ بسیار. مسافت دور را دیدن . دیدن نقطه ٔ دوردست را :
زغن گفت از این دور دیدن چه سود
که بینایی دام و بندت نبود.

سعدی (بوستان ).


|| پایان کار را دیدن . عاقبت بین بودن . دوربینی . فرجام کار رادیدن : من با خویشتن گفتم که سخت دور دیده است این مرد باشدکه چنین نباشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 407).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.