اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دوش برزدن

نویسه گردانی: DWŠ BRZDN
دوش برزدن . [ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از شادی کردن است . (از برهان ) (از آنندراج ) (فرهنگ جهانگیری ). جنبانیدن شانه از شعف و خوشحالی . (ناظم الاطباء). || ظاهراً کنایه از مغرور شدن و خویشتن را گم کردن باشد. (از آنندراج ). مغرور بودن . (ناظم الاطباء) :
بی سران را سر و گردن مفراز
برمزن دوش که ما را چه غم است .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.