اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دهخدا

نویسه گردانی: DHḴDʼ
دهخدا. [ دِه ْ خ ُ ](اِ مرکب ) دهخدای . ده خداوند. (یادداشت مؤلف ). خداوند ده . (شرفنامه ٔ منیری ). کدخدا و رئیس و بزرگ ده . (از برهان ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
دهخدا گفت ارنمک ساری شود انبان کون
گوزهای بی نمک پراند اهل روستا.

سنایی .


ده رانده و دهخدای نامیم
چون بدر (ماه ) به نیمه ٔ تمامیم .

نظامی .


من که مشکل گشای صد گرهم
دهخدای ده و برون دهم .

نظامی .


خدایی نه و دهخدایان بسی
نه درکس رهایی نه در ده کسی .

نظامی .


سرکه از دسترنج خویش و تره
بهتر از نان دهخدا و بره .

سعدی .


شنید این سخن دهخدای قدیم
بشورید و گفت ای خبیث رجیم .

سعدی .


بگفتند با دهخدا آنچه گفت
فرستاد پیغامش اندر نهفت .

سعدی .


نکویی کن امروز چون ده تراست
که سال دگر دیگری دهخداست .

سعدی .


- امثال :
اندرهمه ده جوی نه ما را
ما لاف زنان که دهخداییم .

؟


|| آنکه امور ده را از طرف دولت یا مالک اداره کند. کدخدا. دهبان .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ده خدا کرم . [ دِه ْ خ ُ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 24هزارگزی شمال خاوری ایذه . دارای 105 تن ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.