 
        
            ده  دله 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        DH  DLH 
    
							
    
								
        ده  دله . [ دَه ْ دِ ل َ ] (ص  نسبی ) کنایه  است از بیوفا و هرجایی  و کسی  که  هر دم  دل  به  دیگری  دهد و او را بوالهوس  خوانند. (از برهان ) (از ناظم  الاطباء). کنایه  از متلون  مزاج  است . (آنندراج ). بلهوس . (غیاث ): ای  ده دله ٔ صددله  دل  یکدله  کن .  ||  متردد و پریشان  خاطر. (غیاث ).  ||  آنکه  هر لحظه به  اعتقادی  و کیشی  باشد. (از برهان ) (از ناظم  الاطباء).  ||  کنایه  از مردم  دلیر و شجاع  است . (از آنندراج ) (از غیاث ). شجاع  و دلیر و دلاور. (ناظم  الاطباء). بغایت  دلیر. (شرفنامه ٔ منیری ). شجاع  و دلیر یعنی  کسی  که  دل  او به  قدر ده  تن  باشد. (انجمن  آرا).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    
								
    هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.