دهقان
نویسه گردانی:
DHQAN
دهقان . [ دِ / دُ ] (معرب ، ص ، اِ) معرب دهگان . مهتر کشاورزان . ج ، دهاقنه و دهاقین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || قادر و توانای بر تصرف کارها با سبکی و چستی و چالاکی . (منتهی الارب ) (از المعرب جوالیقی ذیل ص 146) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || دانای کار. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دانا. داننده . (یادداشت مؤلف ). تاجر. (از المعرب جوالیقی ذیل ص 146). || بازرگان . || می فروش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
غذای دهقان . [ غ ِ / غ َ ی ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خورش دهقانی . یکی از انواع غذاهائی بود که برای خسرو پرویز تهیه می شد و آن عبارت ...
قبله ٔ دهقان . [ ق ِ ل َ / ل ِ ی ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آتش است . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به مزدیسنا ص 184 شود. (نقل از دکت...
تاریخ دهقان . [ خ ِ دِ ] (اِخ ) یکی از کتب سیرالملوک (خدای نامه ) که توسط دهقانان (مالکان ) ایرانی که حافظ سنن و تاریخ ایران بودند تنظیم ش...
پیرصالح دهقان . [ ل ِ دِ ] (اِخ ) ظاهراً از بزرگان دربار سامانیان بوده است به روزگار نصربن احمد سامانی و حاضر بدربار امیر ابوجعفر احمدبن محمد...