دیجان
نویسه گردانی:
DYJAN
دیجان . [ دَ ی َ ] (ع اِ) عیال ریزه ٔ مرد. (منتهی الارب ). حواشی صغار. (از اقرب الموارد) (لسان العرب ). در شرح قاموس بفارسی وترکی شتران خرد آمده است . || پاره ٔ کلان از انبوه ملخ . (منتهی الارب ). پاره ٔ بزرگ از ملخ . (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). اما در شرح قاموس بفارسی پای ملخ ترجمه شده و ظاهراً از ترکیب رجل الجرادبه اشتباه افتاده و رجل را که بمعنای گروه از ملخ است به پای ملخ ترجمه کرده است . (یادداشت لغتنامه ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
دیجان . [ دَ ی َ ] (ع مص ) اندک برفتار آمدن . (منتهی الارب ). اندک راه رفتن . (از لسان العرب ) (اقرب الموارد).
دیجان . (اِخ ) قریه ای است یک فرسنگ و نیمی میانه ٔ شمالی و مغرب تل بیضا. (فارسنامه ٔ ناصری ).