اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دیک

نویسه گردانی: DYK
دیک . (اِ) سرخس البلوط. علامة. علالة دروبطارس . غلالة. رجوع به دروبطارس و غلالة و مفردات ابن البیطار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
دیک . (اِ) مؤلف در یادداشتی نوشته اند: بگمان من این کلمه در طوالش بمعنی سگ باشد چه گیل دیک و گیله دیک . سگ گل دیلمان و گلاسکانه ٔ کرد...
دیک . (ع اِ) خروس . خروز. خروه . خره . (یادداشت مؤلف ). خروس . ج ، دیوک .و ادیاک و دیکة. و گاهی بر ماکیان هم اطلاق کنند. (منتهی الارب ) (از ت...
دیک . (اِخ ) لقب هارون بن موسی محدث . (از منتهی الارب ).
دیک . (اِخ ) جورج فردریک متولد 1881م . طبیب امریکایی . وی با همکاری زوجه اش استرپتو کوگ مولد مخملک را جدا کرد و در 1924 م . سرومی برای این ...
دیک دیک . (اِ صوت ) کلمه ای است که در خواندن مرغان خانگی استعمال کنند. (ناظم الاطباء). || حکایت صوت به هم خوردن دندانها یا تصور بهم خ...
دیک بردیک .[ ب َ ] (اِ مرکب ) بمعنی دواءالاسنان . داروی دندانها و مصلح دهان و زداینده عفونت و قروح است . از اکالات است . (داود ضریر انطاکی ج...
دیک دیک لرزیدن . [ ل َ دَ ] (مص مرکب ) سخت لرزیدن . بشدت لرزیدن . چنانکه از نوبه و سرما. (یادداشت مرحوم دهخدا).
تاج دیک . [ ج ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از تاج ِ خروس است . (انجمن آرای ناصری ).
دیک الجن . [ کُل ْ ج ِن ن ] (اِخ ) شهرت ابومحمد عبدالسلام بن رغبان (161-235 یا 236 هَ . ق .) شاعر عرب متوفی در حمص ، شیعه بود. اشعاری در مرثیه...
علی دیک . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) از فضلای قرن سیزدهم مصر بود. او راست : عمل الدواوین المتواتر فی بیان رسوم الدفاتر، که در سال 1289 هَ . ق . در ق...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.