ذأت
نویسه گردانی:
ḎʼT
ذأت . [ ذَءْت ْ ] (ع مص ) سخت خبه کردن کسی را. سخت خفه کردن ، خَوَه کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های همانند
۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ذات السلیم . [ تُس ْ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . ساعدةبن جؤیة گوید : تَحَمَّلن من ذات السُلَیم کأنّهاسفائن یم یَنتحیها دبورها.
ذات السلیم . [ تُس ْ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام موضعی است بنی ضبّة را بیمامة.
ذات السباع . [ تُس ْ س ِ ] (اِخ ) موضعی است .
ذات الریوی . [ تُرْ ری ی َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب بذات الریه ۞ .
ذات الزراب . [تُزْ زِ ] (اِخ ) یکی از مساجد رسول صلوات اﷲ علیه است بر دو روزه راه از تبوک و آن را زراب نیز نامند.
ذات الزمین . [ تُزْ زُ م َ ] (ع اِ مرکب ) میانه ٔ روزگار. (قاضیخان بدر محمد دهار). || در زمانی مقدّم .
ذات الساحل . [ تُس ْ سا ح ِ ] (اِخ ) نام قریه ای به جیزه .
ذات الصدور. [ تُص ْ ص ُ ](ع اِ مرکب ) افکار. اندیشه ها. حاجتها. (مهذب الاسماء). مضمرات قلب : انه علیم بذات الصدور. (قرآن 5/11).
ذات الشهور. [ تُش ْ ش ُ ] (ع ص مرکب ) آن زن که بحد زنان رسیده لکن خون نمی بیند. عده ٔ طلاق او در صورت آرمیدگی با زوج سه ماه هلالی است ...
ذات الشعاع . [ تُش ْ ش ُ ](ع اِ مرکب ) یکی از آلات رصد است : و آلات رصد از کراسی و ذات الحلق و اسطرلابهای تام و نصفی و ذات الشعاع ۞ که ...