ذأدة
نویسه گردانی:
ḎʼD
ذأدة. [ ذَ ءِ دَ ] (ع اِ) ج ِ ذائد.
واژه های همانند
۲۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
حسام زاده . [ ح ُ دَ ] (اِخ ) عبدالرحمان افندی . یکی از علمای نامدار عثمانی است در دورسلطان محمدخان رابع مسند شیخ اسلامی را اشغال مینمود. پسر ...
حسام زاده . [ ح ُ دَ ] (اِخ ) عتیق . مصلح الدین مصطفی . او راست : حاشیه بر تلویح تفتازانی در شرح تنقیح الاصول .
حسام زاده . [ ح ُ دَ ] (اِخ ) محمدبن حسام الدین رومی حنفی . قاضی مکه بود و پس از عزل در شوال 1080 هَ . ق . درگذشت . او راست : تفسیرالقرآن تا س...
حسام زاده . [ ح ُ دَ ] (اِخ ) مصطفی بن حسام الدین حسین بن محمدبن حسام الدین برسوی رومی . مدرس حنفی که در 1035 هَ . ق . درگذشته است . او راست ...
ابه زاده . [ ] (اِخ ) عبداﷲ افندی . او در سلطنت احمد ثالث سلطان عثمانی دوبار مسند مشیخت یافت . در 1096 هَ . ق . بحلب و در 1100 در مصر و در 1103...
اخی زاده . [ اَ دَ ] (اِخ ) عبدالحلیم بن محمد (مولی ...). متوفی بسال 1013 هَ . ق . او راست : تعلیقه ای بر اشباه و نظائر ابن نجم و نیز شرحی بر ...
اخی زاده . [ اَ دَ ] (اِخ ) یحیی بن عبدالحلیم . متوفی بسال 1020 هَ . ق . او راست : رساله ٔ بحریه .
اصل زاده . [ اَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب / ص مرکب ) زاده ٔ نجیب و با شرافت و اصالت . (ناظم الاطباء).
امام زاده . [ اِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب / ص مرکب ) فرزند یا نواده ٔ یکی از امامان دوازدهگانه . (فرهنگ فارسی معین ). شخصی که بلافاصله یا بوسایط...
امام زاده . [ اِ دَ / دِ ] (اِخ ) (امام رکن الدین ) از افاضل علما بوده است . وی و پسرش بعد از آنکه تعرض مغول را نسبت بنوامیس مردم بخارا دیدند...