اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذبل

نویسه گردانی: ḎBL
ذبل . [ ذُ ب ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ذابل .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
زبل دان . [ زِ ] (اِ مرکب ) جایی که خس و خاک و خاشاک و مانند آن در آنجا بیندازند. (آنندراج ). مزبله و زبیلدان و جائی که در آن خاکروبه جمع ...
زبل البط. [ زِ لُل ْ ب َطْط ] (ع اِ مرکب ) سرگین بط. فضله ٔ مرغابی . ابن سیناآرد: به افراط حرارت دارد از اینرو آنرا بکار نبرند. (از قانون چاپ 15...
زبل الضب . [ زِ لُض ْ ض َب ب ] (ع اِ مرکب ) سرگین سوسمار. در خاصیت مانند زبل الورل است . شیخ الرئیس ابن سینا آرد: فضله ٔ سوسمار جالی کلف اس...
زبل الورل . [ زِ لُل ْ وَ رَ ] (ع اِ مرکب ) ۞ سرگین وی مانند سرگین سوسمار، سفیدی چشم ببرد و زایل کند و موی بر داءالثعلب برویاند و سرگین ور...
زبل الفار. [ زِ لُل ْ ] (ع اِ مرکب ) خرء الفاء. سرگین موش . بیرونی آرد: سرگین موش داءالثعلب را سود دارد و اگر او را بسوزانند و در علت داء الثعلب...
زبل الفرس . [ زِ لُل ْ ف َ رَ ] (ع اِ مرکب ) همان عمل میکند سرگین اسب که سرگین خر میکند. (اختیارات بدیعی ). کود اسبی هم خشک و هم مقدار ازتش ...
زبل الفیل . [ زِ لُل ْ ] (ع اِ مرکب ) گویند از حمل باز دارد. (از قانون ابن سینا ج 1: زبل ). مؤلف اختیارات بدیعی آرد: چون زن به پشم پاره ای...
زبل الدیک . [ زِ لُدْ دِ ] (ع اِ مرکب ) سرگین خروس چون سحق کنند و برگزیدگی سگ دیوانه نهند سود دارد. (اختیارات بدیعی ).
زبل البقر. [ زِ لُل ْ ب َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) سرگین گاو. پشکل گاو. خرء الثور. بیرونی آرد: سرگین گاو، زهر زنبور را جذب کند و هر گاوی که نبات کَ...
زبل البازی . [ زِ لُل ْ ] (ع اِ مرکب ) فضله ٔ باز و دیگر پرندگان شکاری و همچنین فضله ٔ مرغابی بکار نمی آیند زیرا بحد افراط گرم اند. (از قانون چ ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.