اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذرع

نویسه گردانی: ḎRʽ
ذرع .[ ذَ ] (ع اِ) خُلق . سیرت . خو: هو واسعالذرع ؛ ای واسعالخلق . او فراخ خوی است . || دِل . || قوت . || توان . تاب . توانائی . طاقت . ذراع . ضاق بالأمر ذرعه ؛ سست و ضعیف شد طاقت او و بمقصود نرسید یا از مکروهات نجات نیافت . و یقال ، ابطرت فلاناً ذرعه ؛ ای کلفته اکثر من طوقه . || دل ؛ کبر فی ذرعی ای فی قلبی ، ای عظم وقعه و جل عندی . || تن . نفس : اقصد بذرعک ؛ نرمی و رفق کن با تن خود. || قدر. ذرع کل شی ٔ؛ قدره مما یذرع . || گوشه ٔ کشت . رودکی گوید :
زرع و ذرع از بهار شد چو بهشت ۞
زرع کشت است و ذرع گوشه ٔ کشت . ۞
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ظراء. [ ظَ ] (اِخ ) کوهی است در بلاد هذیل . تأبطشرا ظاهراً در بیت ذیل از ظرءهمین ظراء را اراده کرده آنجا که گوید : اء بَعْدَ النفاثیین ازجرُ...
ذرٔآء. [ ذَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث اَذرَء (شاید معرّب زال ) زن پیر. || عناق ذرٔآء؛ آن بزیچه ٔ ماده که هر دو گوش وی خجک دارد و دیگر بدنش سیا...
زاغ زرع . [ غ ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زاغ بزرگ را غداف و زاغ کوچک را زاغ و زاغ الزرع نیز خوانند. مأکول اللحم است . گویند زیادت از ...
غراب زرع . [ غ ُ ب ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غراب الزرع . رجوع به غراب الزرع شود.
کشت و زرع . [ ک ِ ت ُ زَ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) زراعت . فلاحت . دهقنت . کشاورزی . برزیگری . برزگری . کشت . اَبکار. حرث . احتراث . (یادداشت مؤلف ...
سرا و ضرا.[ س َرْ را وُ ض َرْ را ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شدت و رخا. راحتی و ناراحتی . خوشی و ناخوشی : اگر تو از صحبت ما ملول گشته ای من به...
ضرع الکلبة. [ ض َ عُل ْ ک َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) سنجد. رجوع به سنجدشود. || زقوم . رجوع به ضروع الکلبة شود.
ابن ابی زرع . [ اِ ن ُ اَ زَ ] (اِخ ) ابوالحسن یا ابوعبداﷲ علی فاسی مراکشی . مورخ . تاریخ زندگانی او درست معلوم نیست . در اواخر قرن هفتم و او...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.