اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذریح

نویسه گردانی: ḎRYḤ
ذریح . [ ذَ ] (ع اِ) پشته ها. هضاب . مفرد آن ذریحه است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ضریح . [ ض ُ رَ ] (اِخ ) نام پدرعُرفجه ٔ صحابی (یا آن به شین است ). (منتهی الارب ).
ضریة. [ ض َ ری ی َ ] (اِخ ) دهی است آباد و قدیم در راه بصره به مکه . (معجم البلدان ).
ضریة. [ ض َ ری ی َ ] (اِخ ) چاهی است و بنام ضریّة بنت نزار نامیده شده است . (معجم البلدان ).
ضریة. [ ض َ ری ی َ ] (اِخ ) گویند زمینی است به نجد میان جدیلة و طخفة که حجاج بصره بدانجا فرودآیند و ذکر آن در ایام و اشعار عرب آمده است . ...
ضریة. [ ض َ ری ی َ ] (اِخ ) گویند دهی است بنی کلاب را میان مکه و بصره ،نزدیکتر به مکه ، و در این مکان بنوسعد و بنوحنظله جنگ را گرد آمدند و ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
عرفة ضریة. [ ع ُ ف َ ض َ ری ی َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.