ذفاف
نویسه گردانی:
ḎFAF
ذفاف . [ ذِ ] (ع اِ) زهر کشنده . سم قاتل . || آب اندک یا نم و تری . ج ، ذُفُف . ما فیه ذفاف ؛ نیست در آن چیزی که تعلق گرفته شود بدان . || ما ذف َّ ذفافاً؛ آماده نکرد چیزی را، یا چیزی نکرد.
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ذفاف . [ ذِ ] (ع مص ) ذف .مذافّة. اِذْفاف . تذفیف . کشتن خسته را. قتل مجروح . الاجهاز علی الجریح . (تاج المصادر بیهقی ). || ذفاف در امری ؛ شت...
ذفاف . [ ذُ ] (ع ص ) زود. سبک . بشتاب . || زهر کشنده . || خفاف ٌ ذفاف ؛ سبک ، زود، یا از اتباع است .
ذفاف . [ ذِ / ذَ ] (ع اِ) آب اندک . ج ، اَذِفه . (مهذب الاسماء). || زهر قاتل .
خفاف ذفاف . [ خ ُ ذُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) تر و چسبان . (یادداشت بخط مؤلف ).
زفاف . [ زِ ] (ع مص ) عروس به خانه ٔ شوهر فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). فرستادن عروس به خانه ٔ شوهر و عروس و داماد را همبستر کردن . (...
عقد زفاف . [ ع َ دِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نکاح . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : نه ترا عقد زفاف است در این پرده ضرورنه مرا صبر و سکون دا...
جشن زفاف . [ ج َن ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جشن عروسی . جشن زناشوئی . جشن ازدواج . جشنی که برای زفاف و زناشوئی بر پا می کنند. جشنی که...