ذوح
نویسه گردانی:
ḎWḤ
ذوح . [ ذَ ] (ع مص ) سخت رفتن . (منتهی الارب ). رفتار درشت و عنیف . السیرالعنیف . (تاج المصادر بیهقی ). || گرد آوردن گوسفندان و مانند آن .
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
زوح . [ زَ ] (ع مص ) پراکنده کردن شتران . || فراهم و گرد آوردن شتران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).از لغات ا...
زوه . [ ] (اِخ ) از حدود «توسمت » است [ از تبت ]، دهیست خرد. (حدود العالم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
ضوة. [ ض َوْ وَ ] (ع اِ) ضواة. شور و غوغا و بانگ و فریاد مردم . گویند: سمعت ضوة القوم ؛ ای جلبتهم . (منتهی الارب ). آواز. (مهذب الاسماء).
ظوءة. [ ظَ ءَ ] (ع ص ) مرد گول .