اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذی قار

نویسه گردانی: ḎY QAR
ذی قار. (اِخ ) (برقة...) نام موضعی است در شعر ذیل :
لقد خبرت عیناک یوما بحبها
ببرقة ذی قار و قدکتم الصدر.

(از معجم البلدان ).


تبه شد لشکرش در حرب ذی قار
عقابش را کبوتر زد بمنقار.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.