اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رادع

نویسه گردانی: RʼDʽ
رادع . [ دِ ] (ع ص ) باز ایستاده کننده از چیزی . (منتهی الارب ). بازدارنده . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). مانع. (فرهنگ نظام ). مانع و رادع ، از اتباع است رجوع به هریک از این دو کلمه شود. (منتهی الارب ). || آنکه در وی اثر بوی خوش باشد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
رادع . [ دِ ] (ع ص ، اِ) ۞ چیزی که ماده ٔ علت را بازگرداند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ضد جاذب است و آن دارویی است دارای طبعی سرد چون آن را...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بی رادع و مانع. [ دِ ع ُ ن ِ ] (ترکیب عطفی ) سرخود و لگام گسیخته . که پیش گیرنده و بازدارنده ندارد. و رجوع به رادع و مانع شود.
رادا الی . [ اُ ] (اِخ ) ۞ قصبه ای است در هندوستان واقع در ایالت لکهنو. (از قاموس الاعلام ترکی ).
رادا پورام . (اِخ ) قصبه ای است در هندوستان واقعدر تینولی از ایالت مدرس . (از قاموس الاعلام ترکی ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.