راسخ
نویسه گردانی:
RʼSḴ
راسخ . [ س ُ ] (اِ) سرمه . کحل . (ناظم الاطباء). || راسخت . (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 3). || شخص کوسه . (فرهنگ شعوری ج 2 ص 3).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
راسخ . [ س ِ ] (ع ص ) استوار و پای برجای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ثابت . برقرار. پایدار. (ناظم الاطباء). استوار. ج ، راسخون . ...
راسخ . [ س ِ ] (اِخ ) میرمحمد زمان معروف به راسخ سرهندی ، از نجبای سادات لاهور بوده است و بنا بنوشته ٔ «مرآت الخیال » (ص 306) و «تذکره ٔ نصرآ...