گفتگو درباره واژه گزارش تخلف راضة نویسه گردانی: RʼḌ راضة. [ ض َ ] (ع ص ) ۞ ج ِ رائض ، بمعنی کره اسب رام و مسخر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). ج ِ رائض بمعنی رام و دست آموز. (از ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی رازة رازة. [ زَ ] (ع اِ) ج ِ راز. (اقرب الموارد). ج ِ راز بمعنی بنا، گلکار. (ناظم الاطباء). مهتر بنایان . (منتهی الارب ). و رجوع به راز شود. رازه رازه . [ زَ / زِ ] (اِ)سرّ. راز. (ناظم الاطباء). || پوشیده . پنهان . اسرار نهفته ٔ دل . (آنندراج ). رجوع به راز شود. رازح رازح . [ زِ ] (ع ص ) هلاک شونده از لاغری . (از اقرب الموارد). || شتر افتاده از لاغری . ج ، رُزَّح . (منتهی الارب ). رازح رازح . [ زِ ] (اِخ ) نام پدر قبیله ای است از خولان . (منتهی الارب ). پدر قبیله ای است از خولان بن عمروبن حاف بن قضاعة که به شام فرودآمد. (ا... رازح رازح . [ رِ ] (اِخ ) نام پدر عاصم محدثی است .(از منتهی الارب ) (تاج العروس ). رجوع به عاصم شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود