گفتگو درباره واژه گزارش تخلف راوون نویسه گردانی: RʼWWN راوون . (ع ص ، اِ) ۞ ج ِ راوی ، بمعنی روایت کننده . (از اقرب الموارد). راویان . روایت کنندگان . نقل کنندگان حدیث . رجوع به راوی در همین لغت نامه بمعانی مختلف شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی راون راون . [ وَ ] (اِخ ) شهری است به طخارستان . (منتهی الارب ). قصبه ای بوده است از نواحی طخارستان در خاور بلخ . (از معجم البلدان ج 4) (از قامو... راون راون . [ وِ ] (اِخ ) ۞ شهر و مرکز ناحیه ٔ راون واقع در سرزمین امیلی ۞ در کشور ایتالیا و 67هزارگزی جنوب خاوری بولونی و ده هزارگزی ساحل دری... راون راون . [ وِ ] (اِخ ) ۞ نام ناحیه ای است در کشور ایتالیا و حدود آن بشرح زیر است : از سوی شمال به «فراره » و از سوی جنوب به استانهای «فلوان... رعون رعون . [ رَ ] (ع ص ، اِ) سخت و درشت از هر چیزی . || بسیار جنبان . || تاریکی شب . (منتهی الارب ). رعون رعون . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رَعن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به رَعن شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود