اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

راه پیمودن

نویسه گردانی: RʼH PYMWDN
راه پیمودن . [ پ َ / پ ِ دَ ] (مص مرکب ) طی مسافت کردن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). راه نوردیدن . سفر کردن . (ناظم الاطباء). راه را طی کردن . (فرهنگ نظام ) :
بسکه فرش راه کویش بود چشم انتظار
همچو میل سرمه عاشق راه پیمودی به چشم .

شفیع اثر (از بهار عجم ).


دوستدار خلق شو تا مردمت گیرند دوست
هر که راه مهر پیماید خدایش رهبر است .

ملک الشعراء بهار.


ایا نسیم صبا ای برید جان آگاه
ز طوس جانب ری این زمان بپیما راه .

ملک الشعراء بهار.


- پیمودن راههای بسیار ؛ کنایه است از اندیشه ٔگوناگون کردن . (یادداشت مؤلف ):
همه شب شاه شاهان تا سحرگاه
از اندیشه همی پیمود صد راه .

(ویس و رامین ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.