گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رأت نویسه گردانی: RʼT رأت . [ رَءْت ْ ] (ع اِ) بلغت مردم یمن ،کاه و تبن . (ناظم الاطباء) ۞. ج ، رِوات یا رُوات . (از المنجد) (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی رات رات . (ع اِ) کاه یمنیه . ج ، رَوّات . (منتهی الارب ). به لغت مردم یمن کاه و تبْن . (ناظم الاطباء). در یک نسخه ٔ قاموس التین [ انجیر ]. (منته... رات رات . (اِخ ) ۞ راط. قصبه ای است در ایالت اﷲآباد هندوستان که در جنوب غربی هامبرپورک به فاصله ٔ 72 هزارگز قرار دارد. سکنه آن 14480 تن است ... راط راط. (اِ) ناوچه . مسبکه . و آن ظرفی است از آهن مانند نیمه قصبه ای که فلز ذوب شده را در آن ریزند. (یادداشت مؤلف ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود